عاشقانه های من

از در بالا رفتم
پله ها را باز کردم
دکمه های لباس خوابم را خواندم
و دعایم را بستم
ملافه را خاموش کردم
و چراغ خوابم را روی سرم کشیدم
آخ …
از وقتی که مرا بوسیده
همه چیز را قاطی کرده ام

صبح شده تو خوابیدی
کنار من
روی دست من و
من نفسهایت را می شمارم
تو را بو می کنم
من تو را نفس می کشم
هیچ دلیلی برای امروز نیست
به جز تو..!!

در گویش گیلکی
کلامی داریم
که کتابی‌ست چندین و چند جلدی!
کلمه‌ای که من آن را مترادف درد می‌دانم:
“تاسیان”
به غربت ناشی از دیدن جای خالی کسی
که بودنش واجب است و لازم گویند!
به حال درک جای خالی سفر کرده!
به دلتنگی!
به وقتی دست و دلت به هیچ کار،
حتی نفس کشیدن نمی‌رود!
به نفس بریدگی!
“تاسیانم”

و عشق همان نفس هایی است که به شماره میافتد
ولی قطع نمیشود
تنها زمانی نفس ها قطع میشود که دیگر قلبی در سینه نتپد
و آن زمان شاید…

تا زندگیم را ادامه دهم…

فکر کردن به تو
لبخند رویِ لَبم می نِشاند..
دیدنت!
تپش هایِ قلبم را منظم می کند
و عطرِ تَنَت،
مانندِ کهنه شرابی ست که
عجیب مست می کند
داشتنت،داشتنت باید
اتفاقِ خیلی فوق العاده ای باشد…🌸🍃

اوج احساسِ آدمیِ او‌نجا که شاملو به آیدا میگه :

و آغوشت اندک جائی برای زیستن
اندک جائی برای مردن
و گریز از شهر …

سلام
ای کاش ویروسی هم در دنیا می آمد که میگفتند برای خوب شدن حال مردم دنیا باید
تمام عاشقان و معشوقه های دنیا باید یکدیگر را ببوسند
باید دستهای یک دیگر را بگیرند
باید هم دیگر را در آغوش بکشند
باید یک دل سیر هم دیگر را نگاه کنند
باید عاشقی از معشوقه اش دور نباشد

و من قول میدهم نگذارم این ویروس مدت زیادی زنده بماند
تو را میبوسم
دستهایت را میگیرم
نگاهت میکنم
و تا ابد پیش تو خواهم ماند

مرد دیوونه عاشق
۰۴ فروردین ۱۳۹۹

سلام نازنینم
قربون اون چشمای مهربونت برم من
فدای موهای خوشگلت بشم
عیدت مبارک یار مهربونم
زندگی خدا رو شکر که تو رو دارم
خدایا شکرت که عشقمو بهم دادی
زندگی من
لحظه لحظه زندگیم فدای یک لبخند تو
انشالله سال خوبی داشته باشیم کنار هم

دعا میکنم
همیشه لبت خندون باشه
دلت شاد عشقم

برام بمونی نفس
دوستت دارم
عاشقتم
دیونتم

بانو جانم
سال ها تمام میشود
روزها تمام میشود
ولی دوست داشتنت تمام نمی شود
دوست داشتنت تنها چیزیست که هیچ گاه تمامی ندارد
تنها بیشتر و بیشتر میشود


دوستت دارم نازنین یار من