تمامِ فکرهایم را کرده ام
بهترین راه همین است
که یک شب زلزلهای بیاید
قاره ی من را به قاره ی تو نزدیک کند
همان شب من تنها جاده ی مانده تا رسیدن را بدوم و بدوم و بدوم
صبح تو را کنارِ خانه جنگلی کوچکی ببینم که بیقرارِ آمدنِ من ایستاده ای
و با مهربانی بپرسی
صبحانه نانِ محلی میخوری با پنیر و گردوی تازه؟؟
Tags: :Love, lovely, جاده, جملات, جملات عاشقانه, خاطره, خدا دوستت دارم, دا, دلتنگ, دلتنگی, دلنوشته, دوست داشتن, زن, زندگی, سورپرایز, شایعه, شب, عاشق, عاشقانه, عاشقی, عشق, عشق من, مرد, مردانگی, مهربان, مینا, مینای من, وشبخت